27 . موجـودي پايـه عبـارت است از بهاي تمام شده موجودي مواد و کالا براين اسـاس كـه يك ارزش واحد ثابت به بخشي از موجوديها كه تعداد آن از پيش تعيين شده است نسبت داده ميشود و موجوديهاي اضافه براين تعداد به روش ديگري ارزشيابي ميگردد. اگر تعداد واحدهاي موجود، كمتر از حداقل از پيش تعيين شده باشد، ارزش واحد ثابت در مورد كل تعداد موجودي اعمال خواهد شد.
28 . روشهاي مورد استفاده جهت تخصيص بهاي تمام شده به موجودي مواد و کالا بايد چنان انتخاب شود كه براي مخارجي كه واحد تجاري براي رساندن كالا به مكان و شرايط فعلي آن واقعاً متحمل شده است، منصفانهترين تقريب ممكن را فراهم آورد.
29 . بهاي تمام شده موجودي مواد و کالا بايد با استفاده از روشهاي ” شناسايي ويژه“، ” اولين صادره از اولين وارده“ يا ” ميانگين موزون“ محاسبه شود.
30 . روشهايي از قبيل ” موجودي پايه“ و ” اولين صادره از آخرين وارده“ معمولاً جهت ارزشيابي موجودي مواد و کالا مناسب نيست. زيرا كاربرد آنها اغلب منجر به مبالغي بابت موجودي مواد و کالا در ترازنامه خواهد گرديد كه هيچ رابطهاي با سطح اخير مخارج ندارد. در صورت استفاده از روشهاي مذكور، نه تنها مبالغ منعكس شده بابت داراييهاي جاري گمراه كننده است بلكه اگر سطح موجوديها كاهش و قيمتهاي قديميتر به سود و زيان راه يابد، نتايج بعدي نيز به طور بالقوه مخدوش خواهد شد.
31 . تكنيكهايي مانند روش هزينهيابي استاندارد براي محاسبه بهاي تمام شده محصولات يا روش خرده فروشي براي كالاها، هنگامي ميتواند به خاطر سهولت كار مورد استفاده قرار گيرد كه نتايج حاصل از بكارگيري آن همواره با نتايجي كه طبق بند 29 به دست ميآيد، تقريباً يكسان باشد.
32 . هزينهيابي استاندارد عبارت است از محاسبه بهاي تمامشده موجودي مواد و کالا براساس هزينههاي از پيش تعيين شده براي هر دوره كه برمبناي تخمينهاي مديريت درخصوص سطوح مورد انتظار هزينهها و عمليات، كارآيي عملياتي و مخارج مربوط محاسبه ميگردد.
33 . در مورد واحدهاي خرده فروشي كه تعداد زيادي كالاهاي متفاوت و سريعاً در حال تغيير دارند، كالاهاي موجود در محوطه واحدهاي مزبور اغلب برحسب قيمت فروش به كسر درصد معمول براي سود ناخالص منعكس ميشود. در چنين شرايط خاصي، اين روش را (كه به روش خرده فروشي موسوم است) ميتوان به عنوان تنها روش عملي براي رسيدن به رقم تقريبي بهاي تمام شده، قابل قبول دانست.
34 . در اغلب موارد، نميتوان مخارج را به هريك از واحدهاي مشخص موجودي مواد و کالا نسبت داد. در تعيين نزديكترين تقريب براي بهاي تمام شده، واحد تجاري با دو مسئله مواجه ميگردد:
الف . انتخاب روش مناسب براي تخصيص هزينهها به موجوديمواد و کالا (مانند روشهاي هزينهيابي سفارش كار، هزينهيابي مرحلهاي و هزينهيابي استاندارد)، و
ب . انتخاب روش مناسب براي محاسبه بهاي تمام شده مربوط در مواردي كه تعدادي اقلام مشابه در زمانهاي مختلف خريداري يا ساخته شده است (مانند روش ميانگين موزون يا اولين صادره از اولين وارده).
35 . در انتخاب روشهايي كه در رديفهاي (الف) و (ب) بند 34 ذكر شد، مديريت بايد با اعمال قضاوت، اطمينان حاصل كند كه روشهاي انتخاب شده، منصفانهترين تقريب ممكن را براي بهاي تمام شده فراهم ميآورد. به علاوه، در صورت استفاده از روش هزينهيابي استاندارد، مبالغ حاصل از اين روش بايد به منظور حصول اطمينان از وجود رابطهاي معقول بين اين مبالغ و بهاي تمام شده واقعي در دوره مالي مربوط، مكرراً تجديد نظر شود.
خالص ارزش فروش
36 . همانگونه كه در بند 4 ذكر شده است، موجودي مواد و کالا بايد به ” اقل بهاي تمام شده و خالص ارزش فروش“ ارزشيابي و در صورتهاي مالي منعكس شود. ”خالص ارزش فروش“ عبارت است از بهاي فروش اقلام موجودي مواد و کالا پس از كسر تمام مخارج مربوط بعدي تا مرحله تكميل و كليه مخارجي كه واحد تجاري در رابطه با بازاريابي، فروش و توزيع كالا متحمل خواهد شد و مستقيماً به اقلام مورد نظر مربوط ميشود.
37 . از آنجا كه مقايسه جمع كل خالص ارزش فروش موجوديها با جمع كل بهاي تمام شده ميتواند به عمل غيرقابل قبول تهاتر بين زيانهاي قابل پيشبيني و سود تحقق نيافته منجر شود، مقايسه بين بهاي تمام شده و خالص ارزش فروش بايد به طور جداگانه در مورد هريك از اقلام موجودي انجام شود. چنانچه اين كار عملي نباشد، بايد گروههاي كالا و يا كالاي مشابه را جمعاً درنظر گرفت. به طور مثال، اقلامي از موجودي كه مربوط به خط توليد يكساني بوده و اهداف يا كاربردي مشابه داشته باشد، در ناحيه جغرافيايي واحدي توليد و فروخته شود و نتوان آن را عملاً جدا از ساير اقلام خط توليد ارزيابي كرد، نمونهاي از اقلامي است كه به طور گروهي مورد ارزيابي قرار ميگيرد. بنابرايـن، ارزيابي گروهي مبتنيبر طبقـهبندي موجوديهـا مثـلاً ارزيابي موجودي كالاي ساخته شده يا كل موجوديهاي يك صنعت يا كل موجوديهاي يك ناحيه جغرافيايي، مناسب نخواهد بود.
38 . هرگاه شرايطي كه قبلاً منجر به انعكاس ارزش موجوديها به مبلغي كمتر از بهاي تمام شده گرديده، ديگر برقرار نباشد، ارزش موجودي انتقالي از دوره قبل بايد تا مبلغ خالص ارزش فروش جديد (حداكثر تا حد ميزان كاهش قبلي) افزايش داده شود.
39 . در شرايط استثنايي، هنگامي كه تعيين خالص ارزش فروش موجوديها به دلايل مختلف از قبيل نوسان در قيمتهاي فروش، بهگونهاي قابل اتكا امكان پذير نباشد و احتمال رود كه بهاي جايگزيني در حد متعارفي كمتر از خالص ارزش فروش باشد، بهاي جايگزيني ميتواند تقريبي قابل قبول براي خالص ارزش فروش تلقي شود.
40 . در مواردي كه خالص ارزش فروش موجودي مواد اوليه كمتر از بهاي تمام شده آن است، به شرطي كه كالاهايي كه از مواد مزبور ساخته ميشود (بعد از منظور كردن قيمت خريد مواد در بهاي تمام شده كالا) هنوز بتواند با سود به فروش رسد، مبلغ دفتري مواد اوليه كاهش نمييابد.
ملاحظات مربوط به تعيين خالص ارزش فروش
41 . براي محاسبه اوليه ذخيره كاهش ارزش موجودي مواد و کالا از ” بهاي تمام شده به خالص ارزش فروش“، اغلب ميتوان از فرمولهايي استفاده كرد كه بر معيارهاي از پيش تعيين شده متكي است. در اين فرمولها معمولاً عمر كالا، گردش كالا در گذشته، گردش آتي مورد انتظار و ارزش اسقاط تخميني كالا، بنابه اقتضاي مورد، منظور شده است. با وجودي كه استفاده از چنين فرمولهايي، مبنايي براي ايجاد ذخيره فراهم ميآورد كه ميتواند به طور مستمر اعمال گردد، با اين حال باز هم لازم است كه نتايج حاصل شده در پرتو شرايط خاصي كه نميتوان در فرمول پيش بيني كرد (از قبيل تغيير ميزان سفارشات) مورد بررسي و تجديد نظر قرار گيرد.
42 . در مواردي كه براي كاهش ارزش كالاهاي تكميل شده به كمتر از بهاي تمام شده نياز به ذخيره باشد، موجودي قطعات منفصله و نيمه ساختهاي كه به منظور ساخت چنين محصولاتي نگهداري ميشود بايد همراه با موجودي قطعات تحت سفارش خريد بررسي تا نسبت به لزوم ايجاد ذخيره براي اين اقلام نيز تصميمگيري شود.
43 . چنانچه قطعات يدكي نگهداري شده براي فروش، بخشي از موجودي پايان سال را تشكيل دهد، لازم خواهد بود كه عوامل مذكور در بند 41 ، در چارچوب موارد زير به طور اخص مورد ملاحظه قرار گيرد:
الف . تعداد محصولات مربوط كه تاكنون به فروش رسيده است،
ب . فاصله زماني تعويض قطعه يدكي، به طور تخميني، و
ج . عمر مفيد مورد انتظار محصول مربوط (يعني محصولي كه قطعه يدكي در رابطه با آن به فروش ميرسد).
از عوامل مذكور در بند 41 ، تنها ” عمر مفيد“ و ” گردش آتي مورد انتظار“ از موارد ” الف“ تا ” ج“ فوق تأثير ميپذيرد. بدين ترتيب كه عمر مفيد قطعه يدكي بايد با درنظر گرفتن مورد ” ب“ و گردش آتي مورد انتظار بايد با درنظر گرفتن هر سه مورد ” الف“ و ” ب“ و ” ج“ تخمين زده شود.
44 . خالص ارزش فروش نبايد براساس نوسانات موقتي قيمت فروش براورد شود، بلكه بايد بر قابل اتكا ترين شواهد موجود در زمان براورد مبلغ خالص ارزش فروش موجوديها مبتني باشد.
موارد كاربرد خالص ارزش فروش
45 . موارد اصلي كه احتمال ميرود خالص ارزش فروش كمتر از بهاي تمام شده باشد، مواردي است كه شرايط زير در آن حكمفرماست:
الف . افزايش هزينهها يا كاهش قيمت فروش،
ب . خراب شدن موجودي،
ج . ناباب شدن محصولات،
د . تصميم شركت مبني بر ساخت و فروش محصولات به زيان (به عنوان بخشي از استراتژي بازاريابي شركت )، و
ﻫ . وقوع اشتباهاتي در توليد يا خريد.
به علاوه، در صورت نگهداري موجوديهايي كه فروش آن ظرف دوره معمول گردش كالاي شركت غير محتمل است (يعني موجودي اضافي)، تأخير در فروش موجوديها، خطر وقوع موارد ” الف“ تا ” ج“ را افزايش ميدهد و لذا بايد در ارزيابي خالص ارزش فروش در نظر گرفته شود.
شناخت موجودي مواد و کالا به عنوان هزينه
46 . مبلغ دفتري موجودي مواد و کالاي فروخته شده بايد در دورهاي كه درآمد مربوط شناسايي ميگردد، به عنوان هزينه شناسايي شود. مبلغ كاهش ارزش موجودي مواد و کالا ناشي از اعمال قاعده ” اقل بهاي تمام شده و خالص ارزش فروش“ و كليه زيانهاي مرتبط با موجودي مواد و کالا را بايد در دوره كاهش ارزش يا وقوع زيانهاي مربوط به عنوان هزينه شناسايي كرد. در مورد موجوديهايي كه در دوره قبل به مبلغي كمتر از بهاي تمام شده ارزيابي شده است و در دوره جاري بهدليل افزايش در خالص ارزش فروش، بهمبلغ بيشتري ارزيابي گردد، هرگونه افزايشي از اين بابت در دوره جاري بايد به عنوان درآمد يا كاهش هزينه دوره جاري (حداكثر تا حد جبران كاهش قبلي) شناسايي شود.
47 . شناخت مبلغ دفتري موجوديهاي فروش رفته به عنوان هزينه، تابع فرآيند تطابق درآمد و هزينه است. برخي موجوديها ممكن است به ساير حسابهاي دارايي تخصيص يابد. براي مثال ميتوان از موجودي مواد و کالاي بكار رفته در ساخت دارايي ثابت مشهود توسط واحد تجاري نام برد. موجوديهايي كه به ساير حسابهاي دارايي تخصيص مييابد، طي عمر مفيد دارايي مربوط به عنوان هزينه شناسايي ميشود.
افشا
48 . رويههاي حسابداري مربوط به موجودي مواد و کالا بايد با توجه به الزامات استاندارد حسابداري شماره 1 با عنوان ” نحوه ارائه صورتهاي مالي“، در يادداشتهاي توضيحي تشريح شود.
49 . رويههاي حسابداري مربوط به مبالغ مندرج در صورتهاي مالي بابت موجودي مواد و کالا (شامل روش تعيين بهاي تمام شده) بايد طي يادداشتي شرح داده شود. چنانچه براي انواع مختلف موجوديها، رويههاي حسابداري متفاوتي اتخاذ شده باشد، ارائه مبلغ هريك از انواع موجودي، ضروري است.
50 . مبلغ مندرج در ترازنامه بابت موجودي مواد و کالا بايد در يادداشتهاي توضيحي به گونهاي طبقهبندي شود كه متناسب با ماهيت فعاليت واحد تجاري باشد و اين طبقهبندي، مبلغ هر يك از گروههاي عمده موجوديها را نشان دهد.
51 . ارائـه مبالغ مربوط به طبقات مختلف موجوديها و ميزان تغييرات آن از يك دوره به دوره ديگر اطلاعات مفيدي دراختيار استفادهكنندگان صورتهاي مالي قرار ميدهد. از اين رو موجودي مواد و کالاي مندرج در ترازنامه بايد در يادداشتهاي توضيحي بهگونهاي طبقهبندي شود كه مبالغ مربوط به هر يك از طبقات عمده موجوديها به شرح زير نشان داده شود:
الف . مواد اوليه،
ب . كار در جريـان پيشرفت (شامل كـالاي در جريـان ساخت و كارهاي خدماتي در جريان تكميل)،
ج . كالاي ساخته شده و كالاي خريداري شده براي فروش ،
د . مواد و کالاي در راه (لازم به يادآوري است كه در شناخت اين موجوديها، مقطع زماني انتقال مالكيت آن بايد ملاك عمل قرار گيرد) ،
ﻫ . ساير اقلام مصرفي (از قبيل قطعات ولوازم يدكي ماشينآلات ، ملزومات و مواد غير مستقيم)، و
و . اقلامي كه به طور معمول و با توجه به شرايط ايجاد شده به منظور فروش نگهداري ميشود (از قبيل ضايعات توليد، داراييهاي ثابت بركنار شده و اقلام اسقاطي).
52 . موارد زير نيز بايد افشا شود :
الف . مبلغ هزينه كاهش ارزش موجوديها ناشي از اعمال قاعده اقل بهاي تمام شده و خالص ارزش فروش پس از كسر هرگونه افزايش ناشي از اعمال قاعده فوق در مورد موجوديهاي انتقالي از دوره قبل،
ب . بهاي تمام شده موجوديهاي فروش رفته طي دوره، و
ج . مبلغ موجوديهاي مواد و کالا كه در وثيقه بدهيهاي واحد تجاري است .
تاريخ اجـرا
53 . الزامات اين استاندارد در مورد كليه صورتهاي مالي كه دوره مالي آنها از تاريخ 1/1/1380 و بعد از آن شروع ميشود، لازمالاجراست.
مطابقت با استانداردهاي بينالمللي حسابداري
54 . با اجراي الزامات اين استاندارد، مفاد استاندارد بينالمللي حسابداري شماره 2 با عنوان موجوديها نيز رعايت ميشود.
صفحه 1 2